جوان آنلاین: محمدرضا نیکنژاد، کارشناس حوزه آموزش نقش خانواده و نگاه آنها به آموزش را بسیار مهم میداند و معتقد است، خانواده همچنان اقتدار لازم را در مرجعیت عاطفی، فرهنگی و اجتماعی برای فرزندان دارد و میتواند مؤثر باشد، به شرط آنکه تحت آموزشو آگاهیهای درست قرار بگیرد. از آنجایی که نگاه سنتی به آموزش هنوز در بین خانوادهها دیده میشود و از طرف دیگر والدین خودشان تلنگر خورده همان نگاه سنتی هستند، لذا رسانهها و فعالان فرهنگی باید به بالا بردن سطح آگاهی خانوادهها کمک کنند تا مهارت آموزی را نیز در کنار آموزش مهم بدانند. متن زیر گفتوگوی ما با وی است که میخوانید.
آیا پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مدارس به طور مستمر ارزیابی میشود؟
ارزیابیها و ساختار آموزشی ایران همچنان سنتی است و همان آزمونهای کمی است که در سطح دانش ارزیابی میشود. ما چند حیطه آموزشی داریم که پایینترین و کم اهمیتترین آن بحث «دانش» و تمرکز آن بر محفوظات است. در حالی که مراتب بالاتر آن درک و فهم حل مسئله و شکوفایی است. آموزش ایران همچنان در سطح دانش است و سطحهای بالاتر آن هنوز وارد سیستم آموزشی ایران نشده است. از این رو ارزیابی پیشرفت دانشآموزان موکول به آزمون شده است، چند سؤال میدهیم و آنها هم بر اساس آنچه برایشان تعریف و گفته شده است، پاسخ میدهند. به همین دلیل پیشرفت واقعی به معنایی که باید ارزیابی و در ساختار آموزشی قویتر انجام شود را نداریم. در حالی که در ساختار آموزشی بسیاری از کشورهای دیگر مانند فنلاند آزمون به این شکل معنایی ندارد.
این آزمونها استاندار هم نیست. قبول دارید؟
بله زیرا دانشآموزان با یک ملاک و شاخصه ارزیابی میشوند، غافل از اینکه پیش زمینههای آموزشی، فرهنگی و اقتصادی خانوادهها با هم متفاوت است، اما دانشآموزی که والدین او کم سواد هستند با دانشآموزی که والدین او با سواد هستند، یکی در نظر گرفته میشوند. بنابراین ارزیابیها خیلی نمیتواند واجد ارزیابی پیشرفت در زمینههای مختلف باشد. در نتیجه پیشرفت بچهها نه در سطح مهارتها، کاربردها و حل مسئله بلکه صرفاً در سطح دانش و حفظیات ارزیابی میشود و فقط در نمره و معدل خودش را نشان میدهد.
پس فناوری و ابزارهای روز که در سیستم آموزشی موجود است، در چه مواردی و با چه هدفی استفاده میشود؟
در سند تحول بنیادین، نکتههای زیادی برای اهداف آموزش گفته شده است ولی در سطح مدرسه حتی دبستان به این فکر میشود که چه کنیم دانشآموز بعد از ۱۲ سال در کنکور موفق شود؛ لذا فرقی نمیکند مدرسه غیرانتفاعی، دولتی، تیزهوشان یا هیئت امنایی باشد چراکه هدف همه آنها کامیابی دانشآموزان در کنکور است به همین دلیل تمام ابزارها، روشها حتی خانوادهها، نیروهای ستادی مدرسه، معلم و ... همه بسیج میشوند تا دانشآموز به همین هدف برسد. در حقیقت هدف رسمی و تعریف شده قانونی، شهروندسازی، گرهگشایی از زندگی کنونی و آینده دانشآموز فقط داستان است و اگر ابزاری هم استفاده میشود شوربختانه در راستای همان ارزیابی سنتی و برای پیشرفت در سطح دانش است.
شاید در مدارسی که به انگشتان دست هم نمیرسند، مهارتهایی مانند آموزش مکانیک خودرو یا کلاسهای مهارتی مختلفی دنبال شود، اما در آخر هدفشان رسیدن به موفقیت در همان کنکور است. حال اگر ارزشیابی و اهداف را تغییر دهیم بیگمان فناوری و ابزارهای نوین میتوانند بسیار کمک کننده باشند. ما این ابزارها را داریم ولی با آنها تستهای کنکور را میسنجیم یا دانشآموز درستی یا نادرستی تستزنیهایش را برای سنجش در کنکور امتحان میکند.
اجازه دهید یک مثالی بزنم، در مدارس ایالات امریکا، برای یادگیری درس ریاضی، فضایی نمایشی مانند سوپرمارکت درست میکنند که یکی خریدار، یکی فروشنده و یکی صندوقدار میشود تا دانشآموزان حین بازی بتوانند ریاضی را هم یاد بگیرند. این یعنی آموزش غیرمستقیم کارآمد همراه با بازی و شادی که کسالتآور نیست و خستگی ندارد. در نهایت دانشآموز بر اساس تمرینی که کرده است، ارزیابی میشود. اما در کشور ما برای یادگیری درس ریاضی تنها تولید یکسری سیدیها و کتابهای کمک آموزشی وارد شده است که به دانشآموز معرفی میشود. هرچند کتابهای آموزشی ما نسبت به ۳۰ سال گذشته تغییر کرده است، اما اگر این دسته از فعالیتها هم به هدف همان کنکور باشد قربانی کسب دانش میشود، نه مهارت.
نگاه معلمان در این زمینه چگونه است؟
معلمان نیز خود اسیر جو فرهنگی هستند، چراکه آنها هم بخشی از جامعه میباشند و خودشان هم به فرزند دانشآموزشان فشار میآورند و آگاهیهای لازم را ندارند. از طرفی نمیتوانند بر خلاف جهت مسیر حرف بزنند، لذا توصیههای درس خواندن را به پزشک شدن دانشآموزانشان وعده میدهند و این دامن زدن همان نگاه سنتی قدیمی است که در آنها وجود دارد. بیشتر آنها به فکر آن هستند که دانشآموزانشان در مدرسه و منطقه تحصیلی، نمرات خوبی در آزمون بیاورند تا در کنکور موفق شوند. در اصل اگر تلاش مهارتی انجام دهند، برای موفقیت در کنکور است.
به غیر از کنکور چه عوامل دیگری مانع از انجام آموزشهای مهارتی است؟
زیرساختها فراهم نیست. بحثهای مهارتی باید در ۹ سال اول لحاظ شود تا دانشآموزان جامعهپذیری را تمرین کنند و بیاموزند، بنابراین در اولین گام لازم است تعداد دانشآموزان کم باشد به همین دلیل در یک کلاس با تعداد ۳۶ تا ۴۰ نفر دانشآموز، نمیتوان کارهای مهارتی انجام داد، حتی اگر وظیفه هم شده باشد. این امکان در روستاها بیشتر فراهم است که تعداد دانشآموزان کم است و معلم میتواند دستهای از فعالیتهای مهارتی را به راحتی با توجه به فضای در اختیار انجام دهد. نکته بعدی ساختار خود مدرسه است. به عنوان مثال، مدرسه البرز که دارای سالن سخنرانی، ناهارخوری، بازی و زمینهای چمن متعددی برای فعالیتهای کنار دست دارد خب موفقتر بوده و است ولی مدارس امروزی به مانند زندان ساخته شدهاند. عموم فضا به کلاس اختصاص پیدا کرده و مدارس عمدتاً فاقد آمفیتئاتر، سالن سخنرانی و ورزشی هستند. زمانی ما میتوانیم از کنکورمحور به سمت مهارتمحور، اجتماعپذیری، رشد فردی و اجتماعی دانشآموزان برویم و به صورت عملی اجرا کنیم که این موضوع به لحاظ فرهنگی حل و ابزارهای سختافزاری در این مسیر تعبیر شود.
پس با مواردی که اشاره کردید، بودجه و امکانات برای انجام آموزشهای مهارتی لازم است که شاید در توان مدارس نباشد؟
همیشه هم اینطور نیست. فعالیتهای اینچنینی در آموزش خیلی هزینه ندارد. فقط احساس وظیفه میخواهد و اینکه آموزشوپرورش بخواهد و خانوادهها هم بپذیرند. این خیلی نکته مهمی است. آن وقت آرام آرام به سمتی میرویم که امکانات و فضای مناسب هم فراهم میشود. بچهها چندان دنبال امکانات نیستند، فقط میخواهند خاطرات خوش در ذهنشان بماند. یاد رمان معروف توتوچان خاطرات نوشته تتسوکو کورویاناگی افتادم؛ دانشآموزی که در زمان جنگ جهانی دوم، شاگرد مدرسه توموئه بود. خاطرات او از باغچه حیاط مدرسه، درختان، فضای خالی مدرسه و کابین قطاری که بهعنوان آزمایشگاه در حیاط مدرسه قرار داشت. این یعنی از کمترین امکانات، به خاطر استفاده بهینه همراه با شادی و لذت میتوان یک عمر خاطره در ذهن دانشآموزان ساخت.
آیا والدین در کسب مهارتها دخالت یا اعتراضی دارند؟
درصد کمی از مدارس غیردولتی هستند که خانواده محورند. در این مدارس تعداد کمی از خانوادهها دنبال آموزشهای مهارتی و بیشتر آنها دنبال همان روشهای سنتی هستند به همین دلیل اگر فعالیتی انجام میشود گاهی با دخالت والدین معلمان اذیت میشوند. به طور مثال گاهی معلم میخواهد به جای تدریس علوم در کلاس، دانشآموزان را به آزمایشگاه ببرد، اما والدین گله میکنند چرا به جای آزمایشگاه تست زنی انجام نمیشود! بنده چند سالی معلم فیزیک بودم. روزی پیشنهاد دادم برای کلاس سرایدار نمیخواهیم و خودمان کلاس را تمیز میکنیم. وقتی والدین متوجه شدند گله کردند، چرا بچههای ما را وادار به نظافت کردید! این دخالتها و اعتراضها خود باعث بیانگیزگی و سد راه میشود، بنابراین پذیرش کسب مهارتها از سوی خانوادهها لازم و ضروری است.
والدین چگونه فرزندانشان را فردی با مهارت تربیت کنند؟
بعضی خانوادهها فکر میکنند، برای موفقیت فرزندانشان باید کنار آموزش در مدرسه، معلم خصوصی یا کتابهای کمک آموزشی بگیرند. این موارد نشان میدهد زندگی خانوادهها همچنان به کنکور بسته است. البته در نسل جدید والدین، این وابستگی کمتر دیده میشود، چراکه خودشان در همان فضایی بالیدند که کنکور محور بوده است. کافی است والدین به شرایطی که دارند فکر کنند و خوب بیندیشند تا بفهمند از تصمیم و راهی که رفتهاند راضی هستند؟ از شغل و موقعیتی که دارند راضی هستند؟ البته نه اینکه دانشگاه خوب نیست و من مخالف دانشگاه باشم بلکه صحبت آن است که فرزندانمان در دو سطح علمی و رفتارهای اجتماعی آموزش ببینند و بالا بروند تا زندگی آیندهشان به درستی شکل بگیرد و جامعه را به خوبی بسازند. بنابراین در اولین قدم لازم است خانوادهها در برابر خواسته فرزندانشان آگاه شوند، سپس توانایی فرزندان را بشناسند و تقویت کنند.
کسب مهارتها چقدر میتواند در آینده شغلی دانشآموزان و شکست غول کنکور مؤثر باشد؟
نسل امروز همه اهل فکر هستند و میبینند. آنها در شبکههای اجتماعی سیر میکنند و یک اندیشه و در واقع یک فضای جهانی را در اختیار دارند. دانشآموز امروز، هم کلاسیاش را میبیند که یک پیجی راه انداخته و در ماه چند میلیون درآمد دارد. همه دیدنها و شنیدنهای دنیای امروز نوجوانان باعث شده است غول کنکور شکسته شود و مانند سالهای گذشته خیلی اقتداری نداشته باشد. این نشان میدهد فضای فرهنگی این روزها ظرفیت و پذیرش بالایی دارد تا این مهارتها به دست بیاید و با همین مهارتها زندگی آینده نوجوانمان شکل بگیرد؛
و حرف آخر...
فضای مجازی و اینترنت آگاهیهای خوبی میدهد ولی خیلی اوقات تناقضاتی پیش میآورد. اگر خانواده کارش را درست انجام دهد و با معلم مشورت کند میتواند از این فضا استفاده کند تا فرزندانش را در مسیر درستی پیش ببرد. در غیر این صورت خودش درگیر تناقضات میشود.